۳/۲۱/۱۳۸۹
۳/۲۰/۱۳۸۹
وقتی زیادی سایبری می شویم
Labels: افکار پراکنده, من
۳/۱۳/۱۳۸۹
منِ پیشتر ها
دیشب به یه دلایلی که بر من پوشیده است و بر ناخودآگاهم نع*، رفتم سراغ دفترچه های یادداشت قدیمی ام. رفتم سراغِ قدیمی ترینشون که مال سال 82 بود. همه نوشته های اون سال رو یک نفس خوندم و شاخ درآوردم از آدمِ افسرده و تنهایی که اون سال بودم. فکر کنم اون سال به اندازه همه عمرم گریه کرده باشم! به تدریج از اول دفترچه که به آخرش می رسیدی می تونستی ببینی که چطور کم کم موفق شدم که از یک وضعیتِ ناخوب و چسبناک بیرون بیام و ذره ذره به این آگاهی رسیدم که باید چی کار کنم و کردم...
Labels: افکار پراکنده, من
۳/۰۶/۱۳۸۹
کمی کیوی می شویم
۳/۰۳/۱۳۸۹
فریدون سه پسر داشت*
۲/۳۱/۱۳۸۹
I feel like giving you a hug
۲/۲۳/۱۳۸۹
They flutter behind you your possible pasts*
کلاسی رو که این کوارتر حل تمرینشم، قراره کوارتر چهارم درس بدم. برای همین هم توی بخش اول کلاس، که استاد تئوری ماجرا رو می گه، سر کلاس می شینم و به درس گوش می دم و بخش دوم، که کلاس شبیه کارگاه می شه و دانشجوها مساله حل می کنن، توی کلاس راه می رم و به سوال ها جواب می دم.
Labels: من, نوستالژی ها
۲/۱۲/۱۳۸۹
مراسم ازدواج لینکلن
۲/۰۹/۱۳۸۹
در راستای آب در خوابگاه مورچگان و تعمیم های لرزان
چند تا از دوستام هستن که تجربه های مزخرفی از زندگی با دوست پسر/شوهرهای ایرانی شون داشته ان*. یکی از موضوعاتی که مدام و بدون تغییر به گفت و گوهای ما پرتاب می شه بد بودن مردهای ایرانی و هزار جور برچسب دیگه است. من از تلاش برای اشتباه بودن این استدلال دست برداشته ام. دلیل اش هم اینه که کسایی که در مورد این قضیه حرف می زنن با یه عالمه احساساتِ سرخورده و ترمیم نیافته بحث می کنن و بغض های شخصی شون رو وارد نتیجه گیری های کلی می کنن... این چیزی نیست که بشه با استدلال عوضش کرد.
Labels: افکار پراکنده
۱/۲۵/۱۳۸۹
نوستالژی معکوس؟
دلم برای اتفاق های نیفتاده ی زندگی تنگ شده:
Labels: افکار پراکنده, نوستالژی ها