امشب از همه انرژي هاي مثبت جهان سرشارم. و دلم مي خواهد بدوم تا ته دشت بروم تا سر کوه...يا برعکس شايد...
امروز خانومه بهم يه کاغذ داد که اگه مي خوام نوشته هامو توي کاغذ چرکنويس بنويسم. منم که اهل اين بي ناموسي ها نبودم...کسي که عادت نداره حتا يه بار از روي پست هاش بخونه رو چه به چرک نويس؟!! فقط بد جوري هوس کردم يه چيزي نوشته باشم...کلي فکر کردم و آخرش نوشتم: برويد اي حريفان بخوريد يار ما را...فکر مي کنم از يار ما ديگه چيزي باقي نمونده ....
۶/۱۳/۱۳۸۱
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر