۶/۱۵/۱۳۸۱

دريا سياه بود و چگال...يه حجم زيباي به هم پيوسته. سطحش چين چين بود و باز نمي شد. از بس که سنگين بود. منو ياد درياي کتاب سولاريس انداخت: يک روح زنده ...يک خداي تنهاي ناچار از آفرينش که به سرنوشت خودش محکوم بود..
درياي امروز اما افسره نبود. قوي بود و قاطع...سياه مث شبق...از شبق مشکي ترک..

هیچ نظری موجود نیست: