۷/۲۶/۱۳۸۳

كلي تمرين كرده بودم كه به خانومه بگم "مطمئن باش افطاري كه مي‌خوري حلاله". بعد از يه ربع بحث و جدل و دعوا رسيد به اون جا كه خانومه گفت: مگه شما نماز نمي‌خونين تو خونه‌ي من؟ چرا اجاره نمي‌دين؟ ... وقتش بود كه جمله‌ي كذايي رو بگم... خنده‌ام گرفت...

فاتحه‌ي يه ربع دعوا و يه ساعت تمرين قبل از دعوا خونده شد...

هیچ نظری موجود نیست: