هر دو روز يه بار مدير مالي تلاش ميكنه بهم يادآوري كنه كه كارم خيلي مهمه و بايد عين چي مواظب موجوديها باشم وگرنه بدبختم. من يه لبخند بلاهت بار بهش ميزنم و سر تكون ميدم.
مامانم توي مسنجر آن لاينه.
كتاب فرانسهام رو هم زير صفحهكليد قايم كردهام
به مدير مالي فكر ميكنم... حالا يكي دوتا موتور كاميون اين ور اون ور اين قدر مهمه كه آدم روز به اين قشنگي رو...؟
۱۰/۰۲/۱۳۸۳
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر