۱۱/۰۴/۱۳۸۳

دريچه‌ها باز مي‌شن. بعضي‌هاشون با صداي كشدار و بعضي‌ها بي‌صدا و آروم، اون قدر كه سال‌ها بعد مي‌فهمي كه باز شده‌بوده‌ان، مهم لذت اين آگاهيه... اين آگاهي رو مزمزه مي‌كنم: صداي كشدار دريچه‌هايي كه محكم بسته بودمشون. و حالا هزارتا چشم‌انداز متنوع و متفاوت "و حالا غبار بي‌تصميمي در سرم كه راه كدام..."* و حالا ...


* اين يه تيكه از يكي از شعراي بچه‌هاي گروه شعر سابق بود.. فكر كنم كه آرش عليزاده بود اما زياد مطمئن نيستم. خلاصه خواستم بگم كه آي ام كپي رايت !!

هیچ نظری موجود نیست: