۹/۳۰/۱۳۸۴

پنج دقيقه فاصله است. پنج دقيقه براي اين كه خورشيد از لبه‌ي پنجره برسه به لبه‌ي پشت بوم. توي اين فاصله اول روي شيشه‌‌ي ميزم مي‌تابه و من هرروز مدت‌ها دنبال كاغذ مي‌گردم كه بذارم روي لكه‌ي نور. بعد نورش كم كم بالا مياد، از روي دماغم رد مي‌شه و كك مك‌هاشو پررنگ‌تر مي‌كنه و مي‌رسه به چشمام. حالا من يه چيزي حدود 30 ثانيه فرصت دارم كه از اين اشعه‌هاي كم رمقي كه رنگ دنيا رو برام طلايي مي‌كنن لذت ببرم.

هیچ نظری موجود نیست: