۱۱/۱۶/۱۳۸۴

توضيح ضروري: اين پست به دليل خشن‌ و ناراحت‌كننده بودن دچار اصلاحات اساسي شد...

معتقده كه دارم سخت‌گيري مي‌كنم. مي‌گه اگه من از استادام انتظار نرمش و همراهي دارم ، خودم هم بايد با شاگردام همراهي كنم... پسره مي‌گه كه دو ترم مشروط شده و دقيقا 1.5 نمره لازم داره كه اخراج نشه... اين 1.5 نمره يعني اين كه من پاسش كنم... كسي كه دو ترم مشروط شده و دو سه تا درس اين ترمش رو زير 9 آورده... نمي‌دونم... از جايگاه خودم به شك افتادم. بايد آدما رو قضاوت كنم و اين قضاوت خيلي بي‌رحمانه‌اس.
يه زماني دوست داشتم به دكتر محلوجي بفهمونم كه نمره‌ي احتمال* من پايين بوده اما آدم خيلي جالبي هستم و از طبع شعر خوبي هم برخوردارم... خب طبع شعر من چه به درد اون بنده خدا مي‌خوره؟ اون منو در قالب شاگرد درس احتمال مي‌بينه و قضاوت خودشو مي‌كنه و هر جور قضاوت كنه حق داره چون مسووليتش هم در همون حده.
*************
به ايمان زنگ مي‌زنم و ازش مي‌پرسم كه مي‌شه دانشجويي رو مشروط قبول كرد يا نه. مثلا ازش تعهد بگيريم كه معدلش فلان و بهمان بشه. مطمئنم مي‌كنه كه طرف داره سياه‌بازي در مياره و مشروط نبوده و بايد ياد بگيرن كه درس بخونن و تبعات تنبلي‌شونو بپذيرن (اين جمله‌ي آخرو خودم براي دلخوشي خودم اضافه كردم.... )
*************
حرف منطقي‌اي مي‌زنه. مي‌گه مگه تو چقدر استاد كاركشته و با سابقه‌اي هستي كه به اين راحتي قضاوت كني... يهو حس مي‌كنم كه چقدر حرفه‌اي كه دوستش دارم سخت و مزخرف مي‌شه. كاش فقط مي‌شد درس داد و ارزيابي نكرد....
*************
ترم ديگه هر جلسه از بچه‌هام كوئيز مي‌گيرم و هر جلسه نمره‌شونو بهشون اعلام مي‌كنم كه تا آخر ترم بدونن كه بايد انتظار چه چيزي رو داشته باشن... ترم ديگه هر جلسه تاكيد مي‌كنم كه من به كار كلاسي نمره‌ي بالايي مي‌دم... به ترم ديگه فكر مي‌كنم و آسوده‌تر مي‌شم.
*************
وقتي رزومه‌ام رو براي دكتر محلوجي بردم حس كردم كه به اين عقده‌ي ديرينه‌ پايان بخشيدم... حالا خوبه نگاه كرده باشه و گفته باشه اين دختره هم كه فقط اهل كاراي اضافه بر برنامه‌اس. اون موقع‌اش هم درس نمي‌خوند!!!!!!!

*منظورم دقيقا آمار بود. نشون مي‌ده چقدر اون نمره‌ام درست بوده!!!!

هیچ نظری موجود نیست: