مشهدم.
این یعنی خودم رو از خوراکی های عالی* انباشته ام. فیلم** دیده ام و کتابای خوب*** خونده ام.
الاغ آبیم تمام مدت به حضار لبخند زده و در مقیاس کوچیک ثابت کرده که همسفر خوبیه. در مقیاس بالاتر هنوز معلوم نیست که چی کاره اس.
* چیز کیک + براونی + یکی از اون قاطی پلوهای مامانم که خوشمزه اما بی هویته.
** داوینچی کد رو دیدم.... من نمی فهمم. چرا باید فیلم رو کوتاه ساخت؟ اگه فیلمش رو 4 ساعتی می کردن که خیلی منطقی تر بود که...
*** جن نامه ی گلشیری رو دارم می خونم. من مرده ی این جریان سیال ذهن های گلشیری ام که با خودش می بردت. به روت نمی آره که داره توی زمان و مکان بازیت می ده. گلشیری واقعا هنرمنده. گرچه خوندن شازده احتجاب تمرکز بالایی می خواست. توی شازده احتجاب باید حواست می بود که الان صحبت از چه کسی و چه زمانیه اما جن نامه روونه. انگار توی کله ی خودت داره این اتفاقات می افته و تو بدون فکر کردن می فهمی که توی این رودخونه ذهنیات، کجای کاری...
بعدا که تمومش کردم بیشتر ازش می نویسم.
۳/۱۶/۱۳۸۵
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر