۷/۱۳/۱۳۸۵

يه جايي خواست بگه که پشت سرش حرف می زنن و از اون ور هم می خواست کلاس بذاره که وقتی جریحه دار می شه به انگلیسی حرف می زنه و از این ژست ها... در اومد که: You know in this company people talk to my behind... البته من دقیقا نفهمیدم که ملت چه حرفی دارن که با باسنگ ایشون بزنن.
***
یه ردیف دیکشنری ریز و درشت نشونم داد و پرسید: شما از دیکشنری استفاده می کنن؟ ببینین من این جا دوتا لانگمن دارم. البته یه دونه بزرگترشم توی خونه دارم. می دونین، توی این شرکت منو به خاطر زبانم می خوان...
***
گزارش بازدید از کارخونه اش رو نشونم داد که منو در زندگی راهنمایی کرده باشه... توش نوشته بود که lifttrucks may miss time
***
هیجان زده ام از این محیط جدید. از یه چیزایي، به خصوص از افاضات این گل پسر، به شدت خنده ام می گیره اما کسی نیست که باهاش بخندم. وقتی نغمه میاد تند و تند همه چی رو براش تعریف می کنم و یه فصل می خندم. باید یه رفیق غیبت برای خودم دست و پا کنم... خیلی سریع!!!

هیچ نظری موجود نیست: