بازم دم آرش گرم که در کمال خونسردی وقتی توی بنگاه مسکن بود بهم دستور پخت مرغ ترش و شیرین چینی (به نقل از نجف عزیز!) داد و منم یک فقره غذای فرد اعلا درست کردم و بابامون هم کلی خوشش اومد و به قول کتاب عربیمون: و ضحکوا و ذهبوا!!!
اگه این چرندیات رو می نویسم برای اینه که سرچشمه زلال تشعشعاتم خشک شده! صرفا می خوام بگم که زنده ام (خیلی زنده ام) و اوضاع خوب و مرتبه.
لولوی مشعشع*
* راستی دکتر جواد اصغرپور رو می شناسین؟ یه استادی بود توی علم و صنعت که یه سری کتابای باحال تحقیق در عملیات نوشته و استثناً از آمریکا فارق التحصیل شده (فکر کنم برای همین بود که تقریبا از علم و صنعت رفت!!) و برای اون بیسواد بازار لبریز از مشنگ زیادی خوب بود! خلاصه این استاد نازنین، تیکه کلامش مشعشع (به عنوان منادا!) و تشعشع کردن و خلاصه لغاتی از این دست بود. یادش به خیر! دلم براش تنگ شد!
۸/۱۱/۱۳۸۵
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)


هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر