۱۰/۱۵/۱۳۸۵

آه من بسیار خوشبختم!! :)

برنامه این بود که خونه نیام. قرار بود بعد از کلاس برم از Hitchhiker's guide to the galaxy شماره چهارِ نازنین پرینت بگیرم و بعدش برم اون کافی شاپ خوشگل تو ساختمون جام جم که دونات های بهشتی ارایه می کنه (!!!) دونات و قهوه بخورم و کتاب بخونم...
فلش مموری هام در کمال تعجب خالی بودن، هوا سرد بود، قهوه ام نمی اومد... فقط به قسمت دوناتش وفادار موندم و شیرجه رفته ام روش. یه دونات با یه لایه تافی روش و یه دونات با یه لایه شاتوت توش!!!
الان خونه ام و دنیا به نسبت صبح جای بهتریه برای زندگی کردن.
گ*ز پیچیدگی بخورد بر ملاجم، دونات را عشق است.


نتیجه اخلاقی: خوراکی جماعت رو گذاشته ان برای رفع مشکلات بشری، برای تحویل نگرفتنِ افق های میان مدتِ به حماقت نشسته و خزعبلاتی از این جنس...

هیچ نظری موجود نیست: