۳/۰۲/۱۳۸۶

از وبلاگ از سینما و دیگر شیاطین در مورد فیلم بابل. من در مورد داستان بابل تو تورات چیزی نمی دونستم. کلی خوشم اومد!

تورات، سفر پیدایش، فصل یازدهم، داستان بابل: در آغاز همه انسان‌ها به یك زبان صحبت می‌كردند تا روزی كه نمرود پادشاه بابل تصمیم ‌گرفت برج بلندی بسازد تا به جایگاه خدا دست پیدا کند. خداوند از این عمل به خشم آمد و عذابی نازل كرد که پس از آن سازندگان برج هر یك به زبانی صحبت كردند و دیگر حرف همدیگر را نفهمیدند. بعد برج را با طوفان بزرگی در هم ‌ریخت و مردم بابل را در سراسر دنیا پراكنده كرد

بابل "ایناریتو" توصیفی امروزیست از اسطوره بابل که به عنوان نمادی برای بیان عدم درك متقابل، سوءتفاهم و پیچیدگی روابط در هنر و ادبیات استفاده می شود. بابل داستان ماست. آیینه جهان دیوانه، پیچیده و در هم گره خورده ما. بابل تصویر دنیای کج فهم، عجول، سهل انگار و تنهای ماست. دنیایی که حساسیت و پیچیدگی ابلهانه اش می تواند تاوان کوچکترین اشتباهات، سوءتفاهمات و چه بسا درستکاری ها را تا حد یک فاجعه بالا ببرد. بابل داستان هر روزه ماست. داستان سودای خدایی ما و عذابی که اینبار خود بر خود مقدر کرده ایم.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

bel'akhare ye chizi peydA shod ke man az to bishtar midounestam :D
.... Great News .....
nokteye manfie qazie ine ke hAlA to ham midounish;) :))

ناشناس گفت...

والا راستش من اصلا یه همچین برداشتی از فیلم بابل نداشتم.

حتی به نظرم بعضی از قسمتهای فیلم هم زیادی کشدار شده بود و به اصل داستان لطمه زده بود.

عزت زیاد
فرمون

ناشناس گفت...

صبح اول وقت اومدم سركار به عادت قديم هاگفتم يك سلامي هم به تو بكنم