۳/۱۹/۱۳۸۶

این گفتگوی رادیو زمانه به نظرم رو-اعصاب و پرداخت-به-حاشیه بود اما این تیکه اش به نظرم جالبه:

...زن‌ ما وقتی به‌ خاطر اين‌ نگاه‌ واپس‌گرای‌ مردسالار ‌ كمتر از رؤياهايش‌ و از آرزوهايش‌ می‌‌تواند حرف‌ بزند، از تمايلات‌ جنسی‌ و عشقش، خيلی‌ هم‌ بايد جسور باشد در عين‌ حال‌ بايد حواسش‌ جمع‌ باشد. اگر قرار است‌ حرفی بزند بايد ترجيحاً از ظلمی‌ كه‌ به‌ او می‌‌شود حرف‌ بزند. اينها واكنش‌ طبيعی‌‌اش‌ است. چون‌ اگر می‌‌خواهد از رؤياهايش‌ و از عشقش‌ حرف‌ بزند، آنها راوی‌ اثرش‌ را به‌ جای‌ نويسنده‌ می‌‌گيرند. آن‌ موقع‌ به‌ چه‌ كسی بايد جواب‌ پس‌ بدهد؟ به‌ پدرش، به‌ شوهرش، برادرش‌ و به‌ پسرانش‌ و به‌ جامعه‌اش، در نتيجه‌ خيلی‌ غم‌انگيز می‌‌شود. ادبيات‌ زنان‌ ما ادبيات‌ غم‌انگيزی است، به‌ همين‌ دلايل.

به نظر من با وجود همه فشارهایی که ممکنه یه نویسنده موقع نوشتن حس کنه، ادبیات زنانه ما حرکت رو به جلو داره. این اواخر خیلی کتاب های عالی از نویسنده های زن دیده ام که دنیاشون رو به درستی و زیبایی از دید زنانه خودشون نشون دادن. اما خب باز هم خودسانسوری دارن. به نظرم آگاهی زنانه توی نوشته هاشون هست و خودسانسوری هم همه جا پابه پاش میاد برای این که خب بالاخره کتاب باید مجوز نشر بگیره. ولی خب توی حوزه های دیگه چی؟ مثلا توی وبلاگ ها...
به مقوله خودسانسوری خیلی فکر کرده ام. خورشید خانوم همیشه برای من تحسین برانگیز بود برای این که به راحتی در مورد سک*س و احساساتش نوشته. یا مثلا بلوط و یا وبلاگ من یک زنم که تازگی ها کشف کرده ام.
نکته دردناکش اینه که حتا توی فضای بلاگستان هم فشار هست. مثلا کامنت های مزخرفی که آدما برای پست های خودسانسوری نشده زنانه می ذارن. که به نظر من واقعا دلسرد کننده اس. ندا منسجم سر یه همچین چیزهایی وبلاگ جالبش رو بست. و خب این عکس العمل ها هم از جامعه مردسالار می آن. جامعه مردسالار هم که محدود به فضا نمی شه... همه جا هست!
ولی خب با همه این حرفا، به نظر من، تنها راه حلِ فرهنگ سازی و دادن فضا و اعتماد به نفس نوشتن به زن ها، نوشتنِ بیشتره و تلاش آگاهانه برای خودسانسوری نکردن.
بگذریم خود من که به شخصه موقع نوشتن هزار بار فک و فامیل از جلوی چشمم رژه می رن و خیلی وقتا خیلی چیزها رو نانوشته گذاشته ام. گاهی وقت ها حالم از این جور نوشتن خودم بهم می خوره و خیلی وقتا فکر کرده ام به نوشتن توی یک وبلاگ بی نام و نشان و بعد منصرف شدم...

۶ نظر:

ناشناس گفت...

من حتي يه چيزي تو مايه هاي يك هويت جعلي رو امتحان كردم ولي در نهايت خودمو ديدم كه داره درباره اين موجود خيالي تصميم مي گيره و سانسورش مي كنه. اين مسئله رو بايد در درون خودمون حل كنيم نه با عوض كردن شرايط اطرافمون . چون اطرافيان مطابق با رفتار ما رفتار مي كنن نه مطابق با آرزوهاي ما

ناشناس گفت...

آخ که چقدر میفهمم چی میگی!

ناشناس گفت...

به یک دلیل که نمی دونم چیه ولی حتما احمقانه است از سر کار نمی تونم کامنت هات رو باز کنم.
پدر بی سوادی بسوزه

ناشناس گفت...

Dear Shepesh

Probably the pop-up blocker is on. Tern it off then you can read them.

Some browser give you more control over that, like you can pick the site you want to have pop-ups.

ezat ziad
Farmoon... :)

ناشناس گفت...

خود سانسوری برای مرد جامعه ما هم هست. یه چیزی مث سکس رو ماها نمی تونیم به راحتی بنویسیم اما اگه کم کم زحمت بکشیم و بنویسیمش اون وقت نمی دونم نتیجه ای که بعد از این همه جون کندن گیرمون میاد اونقدر هست که جون کندن رو توجیه کنه یا خیر! در ضمن بعضی چیزا جیگر می خواد اگه کسی داشت می تونه نداشت هم نمی تونه
من که ندارم

Laleh گفت...

آقای ناشناس عزیز!
به نظر من این جون کندن کاملا توجیه داره. تابو نگه داشتن مقوله های انسانی فقط بغرنج تر و ناسالم ترشون می کنه. وقتی چیزی تابو و مقدس باقی بمونه یعنی نمی شه اصلاحش کرد، در موردش فکر کرد، فکرها و حرف ها رو در موردش به اشتراک گذاشت...
رشد انسانی هم به نظر من در شکستن تابوهاست...حالا خوبه که از چیز خاصی هم حرف نمی زنیم و این همه برامون سخته:
می خوایم در مورد جنسیت و احساسات زنانه حرف بزنیم به همین سادگی... و صد البته به همین غیرممکنی!!!!