۳/۳۰/۱۳۸۶

تسلسل بایدش...

رفته بودیم سینما که فیلم Briedge to Terabithia رو ببینیم. یه پسر هندی دنبال سالن سینماش می گشت و ما هم بهش گفتیم که با ما بیاد که راهو بهش نشون بدیم. از من پرسید که دارم می رم فیلم هندی سالن 11 رو ببینم و یا نه و خلاصه صحبت به فیلم و کتاب کشید. بهش گفتم که من از چندتا نویسنده هندی خیلی خوب کتاب خوندم: هم نام و خدای چیزهای کوچک...
دلم می خواست اون هم بگه اوه منم از کلی نویسنده های خوب ایرانی کتاب خونده ام...ولی خب چنین انتظاری یه کم عجیبه نه؟ دیروز داشتم فکر می کردم که ادبیات ما کی می خواد جهانی بشه؟ کی نویسنده هامون جایزه پولیتزر و نوبل می برن؟ کی کارهاشونو ترجمه می کنن؟ کی یه نفر رو می بینی که باهات در مورد یه کتاب نویسنده ایرانی صحبت می کنه و نه عجایب مملکتت؟!؟
امروز وقتی دیدم که سمفونی مردگان به انگلیسی ترجمه شده خیلی خوشحال شدم. اون از لولیتا خوانی در تهران و پرسپولیس و برودری دوزی و اینم از سمفونی مردگان...
امیدوارم که کار به همین جا ختم نشه...

۱ نظر:

ناشناس گفت...

بعد از مدت هاي زيادي بالاخره تونستم كامنت هات رو باز كنم. نمي دونم چه اش شده بود كه همه اش پيغام خطا مي داد. احتمالا يك چيزي رو توي شبكه شركت ما بسته ان.
راستي سفر چه طور بود. پريدي از كوه يا نه؟؟؟