۷/۲۲/۱۳۸۶

بعضی وقتا لازمه که بدونی نتیجه کارت توی آینده چی خواهد بود... اون وقت شاید "سخت گذشتن" ها بی اهمیت به نظر بیاد. گاهی هم اصلا و ابدا نباید از آینده خبر شد چون جسارت و دیوونگی ات رو ازت می گیره.
امروز یک ای-میل از خودم به تاریخ یک سال پیش به دستم رسید. جالب بود.
دلخوری از استعفا دادن از هنکل و اومدن به نیوزیلند، امروز برام خنده داره اما اون روزا مایه عظیم استرس و هزارباره-فکر-کردن-های-بی-ثمر بود برام.
-----------------------------------
به "توکل" خیلی فکر کرده ام همیشه. به ابزار مفیدی که مومنان بدان مجهزند!!!
از احمقانه ترین و منفعل ترین شکل استخاره اش بگیر تا این باوری که به راحتی و سبکی بر زبون جاری می شه که: ایشالله درست می شه...
اما نداشتن این ابزار، واقع گراتر و مسوولیت پذیرترت می کنه و در عین حال استرس دارتر و وسواسی تر.
-----------------------------------
امروز اگه بخوام برای خودم در یک سال دیگه ای-میل بزنم، سوال های کلان از خودم ندارم... کلان ترینشون اینه که اون پنج کیلویی که تهدید می کردی رو کم کردی یا نه؟ !؟
نقطه عطفِ این همسایگی رو از سرگذرونده ام شاید که به مفاهیم خرد تر دارم فکر می کنم. انتظار امروزم از لولوی یک سال دیگه به درشتیِ استعفا دادن و جاکن شدن و جاافتادن دوباره نیست. به گشت و گذارهای کوتاه و ورزش و درس خوندن فکر می کنم... به زندگی آرام و پویا.
از خودِ آینده ام می پرسم که هنوزم از "عشق روئینه تنم" یا نه.... و این فکر کنم تنها سوال مهم زندگیم باشه.

۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

من مثل فضول‌ها رفتم مطالب پارسالت رو نگاه کردم. (۵۰ درصدش فضولی بود، ۵۰ درصدش اینکه می‌خواستم آدرس اون سایته که می‌نوشتی یه سال بعد برات میومد رو پیدا کنم) ولی بعد دیدم که پارسال این موقع که هنوز استعفا نداده بودی! تو ژانویه تازه نوشتی که داری می‌ری نیوزلند.

Laleh گفت...

به رویا:
خب فرایند ویزا بازی برای این که کلی طول کشید... آزمایش های پزشکی و مدارک مختلف و... و بعد فکر کردن بهش از همه بیشتر طول کشید!!!

Mojtaba گفت...

فکر نکنم لزوما توکل با مسئولیت‌پذیری تنافر داشته باشه. یعنی به زبون دیگه حس نکنم خدا خوشش بیاد مرحله یا مراحلی از انجام کاری رو به دوشش بسپری. فوقش می‌گذاره تعیین نتیجه رو بهش بسپاری. تازه اگر همین رو قبول کنه که اون رو هم بعید می‌دونم. بیشتر می‌سپرشون به دست روابط علت و معلولی و می‌ره برای خودش دنبال زندگی و کار و بار... فقط می‌شه بهش اعتماد کرد.

Laleh گفت...

به مجتبی:
و این اعتماد روی چه حسابیه؟

ناشناس گفت...

دوست دارم واسه يك سال ديگه ام يه ايميل بزنم . دوباره دستورالعملشو بگو!!

ناشناس گفت...

ye joorayee man ham chenin abzari ro nadaram, baarye inke bavaram be ine ke khoda ke badi adamaro nemikhad, har chi hast karayee ke khodemoon mikonim, tavakol ye chizie tahe dele bazi adama baraye etemad benafsdartar(?) kardan khodeshoon.
adamike tavakol mikone age natije khoob beshe khob khoda kamak karde age bad beshe chi? yani khoda khaste hal begire ya azyat kone. man aghide daram khoda inghada ham bikar nist ke dar jahate azyat kardan bashe, pas aghl chekarast?

ناشناس گفت...

ye chize dige azizam, behtare be oon 5 kg ezafe aslan fekr nakoni, chon ba oon eradei ke mano to too nakhordan(!) az khodemoon neshoon midadim, baeid midoonam,5 kilo bishtar shayad. oon soupe maskhare ro ham ke dige nemikhori

Mojtaba گفت...

منظورت رو از این که این اعتماد رو چه حسابی‌ه متوجه نمی‌شم لولو جونم. اگر از کجا امدن‌ش منظورت‌ه که خوب جا نداره دیگه. منطقی نیست، حس‌ه یک جور از همون جنس ایمان.

ولی اگر منظورت این‌ه که وقتی قرار نیست خدا هیچ چیز رو به عهده بگیره، خوب اعتماد کنیم که چی پس؟ نمی‌دونم شاید فقط برای کم کردن همون استرس که خودت نوشتی. حس این‌ که یک نفر اون بالا نشسته آروم و بی‌سر و صدا که بد کسی رو نمی‌خواد. شاید هم عملا تبدیل بشه به اعتماد به همون روابط علت و معلولی.

Laleh گفت...

به مجتبی:
مرسی مجتبی جونم منظور منم دقیقا همین بود... همین که مسوولیت همه چیز با خودته و نه خدا.

به نازنین:
دلم برای اون سوپ احمقانه تنگ شده!! من می خوام دوباره برم توی کارش...
بعدش بعد از سه روز نخوردن روانه سطل آشغالش کنم!!!

ناشناس گفت...

salam looloo.
be nazare man to serfan shenidi ke chizi ba name tavakol vojud dare va nemidooni in tavakoli ke migan chie. tavakol in nist ke to masooliat e karato bendazi gardane khoda.
ke barha ham khoda gofte to masoole hameie amalet hasti o chizi ke dariaft mikoni hamoon chizie ke ferestadi. tavakol iani inke to nahaiate talasheto bokoni vali vaghti toop too zamine to nist khaili dast o pa nazani.
masalan to talash mikoni ke viza begiri, chand baresh ro hemmate khodet taiin mikone vali vaghti madareket ro dadi o nobate oonast ke be to javab bedan, age bekhai tavakkol koni miri zendegito mikoni o hers nemikhori vali age tavakol nakoni tamam in faseleie zamani ro ba tashvish o ezterab migzarooni. hala fekr kon javab mosbat nabood, dobare shoroo mikoni ia monsaref mishi o migi hatman khoda nakhaste (dovomi tavakol nist, gool zadane khode). man fekr mikonam baraie enteghad az ie chizi ia ghezavat darbarash avval bedooni chie. best wishes+labkhand