بیرون تابستونه و داغ، توی ساختمون اما بدون ژاکت نمی شه.
می رم برای خودم یه لاته گنده می گیرم. کم کم یادم می آد که باید چی کارا می کردم امروز... صدای قیژ قیژ لولاهای مغزم با صدای موهای طفلکِ- تمامِ -روز- بستهِ -معترضم -که- کله امو- این -ور- اون- ور- تکون- می دم قاطی می شه.
هنوز وقت کوتاه کردنشون نرسیده... اون مال یه هفته دیگه اس... وقتی نسخه اول رو غلط گیری کنم.
۱۰/۲۰/۱۳۸۶
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر