۱۰/۲۷/۱۳۸۶

وسط کارها و دویدن ها می آم اینترنت گردی می کنم. تنها چیزی که بین این همه برف و تبرج (!) و قطع گاز و دانشجوی کبود، حالمو نمی گیره خبر اجرای نمایش بهرام بیضائیه.

دلم تئاتر بهرام بیضائی خواست!

۴ نظر:

Mim Noon گفت...

هیچی رو از دست ندادی لاله جون. از متن تا اجرا و بازی هیچ کدوم چیز دندون گیری نبود

ليلا گفت...

That's exactly why my advisor said that our parents are not creative enough to come up with 2 different names for their children ! :D :D :D because he could not prounounce your name and his best shot was leila !

Laleh گفت...

به لیلا:
ببین منشی دانشکده مون همچین خوشگل و واضح به من می گه لیلا و منم همچین بلافاصله می گم بعله!!
باز از شمسی خانومی که منو لادن جان صدا می کرد بهتره!

ليلا گفت...

Laleh mordam az khande ! Yaade Shamsi khaanoom oftadam ke Ladan Jan sedat meekard !