آهنگ هدیه گرفتن هم از اون چیزای باحاله...
یه آهنگ قدیمی هدیه گرفتم. یه چیزی که منو یاد میزتوالت سفید مامانم می ندازه، یاد بپر بپر روی تخت با لیلا موقع آهنگ های بعدی ای که اون ور نوار بود، لازانیای خونه ی قبلی تر از قبلی دائی و پروانه جون (من خاطره ای که توش غذا باشه خیلی بهتر یادم می مونه!!) و بوی آویشن!
چیزی که بیشتر دوست دارم، رنگ تازه زدن به این دست احساساته. از این به بعد این آهنگ یه برچسب دیگه هم می خوره و در کنار غمگین/نوستالژیک کردن، سرشارم هم می کنه.
گاهی فکر می کنم که فرایند پیر شدن (چقدر کلمه اش وزن داره لامصب... منظورم سال ها رو سپری کردنه) یعنی به تدریج به لیست چیزهایی که مزه ها و بوها و صداها و آهنگ ها تداعی می کنن، اضافه بشه...
نمونه اش هم بوی ضدآفتاب قدیمی ام... اولاش بوی عذاب وجدانِ و غمگینیِ ترک کردن می داد، بعدش بوی کوه رفتن توی برف و چشم انداز شیطنت آمیز و جذاب یه رابطه جدید می داد، بعد از مدت ها استفاده نشدن، حالا بوی هیجان و استرس ناشناختگی آکلند در روزهای اول رو هم می ده، بوی تابستون در فوریه...
اینو وقتی کشف کردم که ضدآفتاب قدیمی ام رو کنار دریا زدم و همه این لیست از توی مغز و دل و دستم رد شد.
در مورد بوی اودکلن که سنگین تره هیچ حرفی نزنم چون مثنوی هفتادمن کاغذ می شه!!!
سوال مهمی که موقع نوشتن به ذهنم رسید: ضد آفتابم رو باید بندازم دور نه؟ بنده خدا باید بدجوری تاریخ فلانش منقضی شده باشه به نظر...
۱۱/۰۳/۱۳۸۶
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۵ نظر:
من هم دقیقا چند روز پیش داشتم به خاطره انگیز بودن بوها فکر می کردم. با استفاده از عطری قدیمی و کرمی نه چندان قدیمی. دقیقا بوی جاها و روزهایی را زنده می کنند که رفته ای و تجربه کرده ای. حافظه ی بوی ناک هم از آن چیزهاست
age khaleh zahra befahme kereme expire shode mizani poosteto mikkane !
بگم میخندی، واسه من اون آهنگه که منو یاد خیلی قدیما میاندازه «خدا خدای مستونه»!
ممنون لولو خوخوره عزيزمممممممممممممم
:) kheili rasst bood in postet!
ارسال یک نظر