Never, ever, under any condition buy curry powder
با مامان بابا رفتیم Borders شعبه کوالالامپور(!) و مامانم از دیدن اون همه کتاب که هر کدومش به خون جگر به دست آدم می رسه داشت گریه اش می گرفت تقریبا! یکی از کتابایی که خریدیم The Hindi_Bindi Club بود. اگه از مثل آب برای شکلات و داستان های پرنگ و بو لابه لای دستور غذا و The Joy Luck Club و رابطه مادرها و دخترهای نسل اول و دوم مهاجر به آمریکا خوشتون اومده، از این کتاب هم قطعا خوشتون می آد.
فصل هایThe Hindi_Bindi Club هم عین باشگاه شادبختی، از زبان هر کدوم از مادرها و دخترهای داستان روایت می شه: از یک شکاف فرهنگی شروع می شه و کم کم به درک متقابل زنانه/مادرانه/دخترانه می رسه. مادرهایی که هر کدوم با یک داستان بزرگ به سرزمین آرزوهای بزرگ اومده ان و دخترهای آمریکایی شده ای که کم کم مادرهاشونو کشف/درک می کنن و داستان های نگفته ای که این وسط گفته می شه.
مادرهای چینی باشگاه شادبختی، بازی ماهجونگ شونو داشتن و مادرهای هندی این کتاب، دوره کتاب هندی خوانی ای که سه دختر داستان به شوخی بهش Hindi-Bindi Club می گن. (Bindi همون پولک ها و چیزهایی رنگی ایه که وسط پیشونی می ذارن)
داستان در مورد سه مادره از سه جای مختلف هند (و در نتیجه کتاب دستور غذاهای متنوع از جاهای مختلف هند و اصلاحات هندی مختلف داره) که هر کدوم چیزهای بزرگی رو از سر گذرونده ان مثلا یکیشون در روزهای جداشدن پاکستان از هند به چشم خودش تیکه پاره کردن هندو ها و مسلمون ها رو دیده و یکیشون به خاطر ازدواج با یه خارجی برای همیشه از خانواده اش طرد شد و ... این سه مادر سه دختر دارن که بچگی با هم هم بازی بوده ان و حالا هر کدوم یه جای آمریکان و برای خودشون زندگی های کاملا متفاوت دارن و بعد از برگشتن یکی از این دخترها به خونه بچگی هاش، ماجرا شروع می شه. ای-میل هایی که این وسط بین این دوست های قدیمی رد و بدل می شه، رازهایی که گفته می شه، فلش بک هایی که به هند و آمریکا زده می شه...
زبان کتاب خیلی روونه و به نظر من نویسنده خیلی راحت لحن روایت داستان رو از شخص به شخص عوض می کنه. هر فصل با یک شعر یا جمله یا اصلاح هندی شروع می شه و آخر هر فصل هم با دستور آشپزی نوشته روای اون فصل به انضمام یادداشت های شخصی آشپز تموم می شه. من از متن ای-میل هایی که این جا و اون جای داستان آورده شده بود هم خوشم اومد.
فصل هایThe Hindi_Bindi Club هم عین باشگاه شادبختی، از زبان هر کدوم از مادرها و دخترهای داستان روایت می شه: از یک شکاف فرهنگی شروع می شه و کم کم به درک متقابل زنانه/مادرانه/دخترانه می رسه. مادرهایی که هر کدوم با یک داستان بزرگ به سرزمین آرزوهای بزرگ اومده ان و دخترهای آمریکایی شده ای که کم کم مادرهاشونو کشف/درک می کنن و داستان های نگفته ای که این وسط گفته می شه.
مادرهای چینی باشگاه شادبختی، بازی ماهجونگ شونو داشتن و مادرهای هندی این کتاب، دوره کتاب هندی خوانی ای که سه دختر داستان به شوخی بهش Hindi-Bindi Club می گن. (Bindi همون پولک ها و چیزهایی رنگی ایه که وسط پیشونی می ذارن)
داستان در مورد سه مادره از سه جای مختلف هند (و در نتیجه کتاب دستور غذاهای متنوع از جاهای مختلف هند و اصلاحات هندی مختلف داره) که هر کدوم چیزهای بزرگی رو از سر گذرونده ان مثلا یکیشون در روزهای جداشدن پاکستان از هند به چشم خودش تیکه پاره کردن هندو ها و مسلمون ها رو دیده و یکیشون به خاطر ازدواج با یه خارجی برای همیشه از خانواده اش طرد شد و ... این سه مادر سه دختر دارن که بچگی با هم هم بازی بوده ان و حالا هر کدوم یه جای آمریکان و برای خودشون زندگی های کاملا متفاوت دارن و بعد از برگشتن یکی از این دخترها به خونه بچگی هاش، ماجرا شروع می شه. ای-میل هایی که این وسط بین این دوست های قدیمی رد و بدل می شه، رازهایی که گفته می شه، فلش بک هایی که به هند و آمریکا زده می شه...
زبان کتاب خیلی روونه و به نظر من نویسنده خیلی راحت لحن روایت داستان رو از شخص به شخص عوض می کنه. هر فصل با یک شعر یا جمله یا اصلاح هندی شروع می شه و آخر هر فصل هم با دستور آشپزی نوشته روای اون فصل به انضمام یادداشت های شخصی آشپز تموم می شه. من از متن ای-میل هایی که این جا و اون جای داستان آورده شده بود هم خوشم اومد.
۱ نظر:
آینده از آن نویسندگان زن هندی است (امام نون برنجی) جامپا لیری قطعا یک اتفاق نبود. انگار هر چه در جامعه زن ستیزتری زندگی کرده باشی، در آینده داستانهای پربارتری برای روایت کردن داری (البته به شرطی که بتوانی جان سالم بدر بری)
ارسال یک نظر