Round the bays
یک چیزی بین پنجاه هزار تا هشتاد هزار نفر آدم، ریز و درشت و پیر و جوون... ما تقریبا اول های خط شروع بودیم و با این وجود حدود ده دقیقه باید صبر می کردیم تا بتونیم حرکت کنیم. اولین باری بود که تمام یک ساعت رو دویدم. احساسش فوق العاده بود. احساس دویدن با جمعیت هم محشر بود.
مسیر هشت کیلومتری دویدن از کنار خلیج های خوشگل آکلند رد می شد. سمت چپ مسیر برای کسایی بود که می خواستن راه برن و کسایی که با کالسکه بچه و بچه های قد و نیم قدشون اومده بودن و سمت راست برای دونده ها. بین دونده های سریع هم البته مامان باباهایی که با کالسکه بچه می دویدن زیاد پیدا می شد. یه جایی وسط راه هم یک گروه راک توی کامیون آهنگ های پرشور انقلابی می خوندن که هیجان دویدن رو بیشتر می کرد.
از دپارتمان بیزنس شصت نفر اومده بودن. دانشجوهای پزشکی حدود صد نفر بودن و همه تی شرت و هد بند سبز ارتشی پوشیده بودن که روش نوشته بود M*A*S*H و روی صورتشون هم خط های سبز و سیاه کشیده بودن که خیلی خلاقانه بود! کلا لباس های عجیب غریب و خنده دار زیاد دیده می شد: یه تیم کریکت با کل لباس و تجهیزات، یه تیم کاراته با لباس کاراته، یک گروه مرد هم جنس گرا با دامن صورتی گل دار، یک نفر در لباس فردی فلینت استون و ...
و آخر کار هم به این فکر می کردم که خوش به حال مردمی که ورزش جزو امور مهم زندگیشونه!
یک چیزی بین پنجاه هزار تا هشتاد هزار نفر آدم، ریز و درشت و پیر و جوون... ما تقریبا اول های خط شروع بودیم و با این وجود حدود ده دقیقه باید صبر می کردیم تا بتونیم حرکت کنیم. اولین باری بود که تمام یک ساعت رو دویدم. احساسش فوق العاده بود. احساس دویدن با جمعیت هم محشر بود.
مسیر هشت کیلومتری دویدن از کنار خلیج های خوشگل آکلند رد می شد. سمت چپ مسیر برای کسایی بود که می خواستن راه برن و کسایی که با کالسکه بچه و بچه های قد و نیم قدشون اومده بودن و سمت راست برای دونده ها. بین دونده های سریع هم البته مامان باباهایی که با کالسکه بچه می دویدن زیاد پیدا می شد. یه جایی وسط راه هم یک گروه راک توی کامیون آهنگ های پرشور انقلابی می خوندن که هیجان دویدن رو بیشتر می کرد.
از دپارتمان بیزنس شصت نفر اومده بودن. دانشجوهای پزشکی حدود صد نفر بودن و همه تی شرت و هد بند سبز ارتشی پوشیده بودن که روش نوشته بود M*A*S*H و روی صورتشون هم خط های سبز و سیاه کشیده بودن که خیلی خلاقانه بود! کلا لباس های عجیب غریب و خنده دار زیاد دیده می شد: یه تیم کریکت با کل لباس و تجهیزات، یه تیم کاراته با لباس کاراته، یک گروه مرد هم جنس گرا با دامن صورتی گل دار، یک نفر در لباس فردی فلینت استون و ...
و آخر کار هم به این فکر می کردم که خوش به حال مردمی که ورزش جزو امور مهم زندگیشونه!
۲ نظر:
خب بود بعضی از عکسها (بويژه برادران عزیز ما در دامن های صورتی گلدار) رو می گذاشتی.
با اون آگهی ورزشی پایانی هم اکیدا موافقم!
من هم چند سال پیش یک مینی مارتون 10ک دویدم و خیلی حال کردم... کلی به خودم امیدوار شدم.
میخوام امسال هم دوباره شرکت کنم.
عزت زیاد
فرمون
ارسال یک نظر