۲/۰۸/۱۳۸۷

آدم های لحظه های معمولی

عصر یکشنبه رو برای این گذاشته ان که یه نفس "من عاشق آدم های پولدارم" بخونی! من خیلی اهل داستان کوتاه نیستم اما بعضی سبک ها رو در داستان کوتاه دوست دارم. داستان های ریموند کارور و آدمای هرروزه و لحظه های معمولی شون به نظرم من فوق العاده است. توی این کتاب هم همین مایه ها رو پیدا کردم و خیلی خوشم اومد. واقعی بودن آدم ها و فضاها هم خیلی لذت بخش بود و فکر می کنم که قصه گو بودن سیامک گلشیری باعث می شد که وقتی از همبرگرِ نرسیده به پارک وی حرف بزنه، خودتو توی خیابون حس کنی.*
دو تا از داستان هاشو هم آن لاین پیدا کردم: من عاشق آدم های پولدارم و به نظر من که هیچ کجای دنیا لاهیجان نمی شه.



* توضیح: من شام خورده بودم در نتیجه با شیکمو بودن من ارتباطی نداشت این هم ذات پنداری!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

گفتی ریموند کارور و من یاد پاکت ها و مجموعه داستانش افتادم که تو ایران خریدم و وقت نکردم بخونم!
و قطعا باید یادی بشه از اختر تابناک آسمان داستان کوتاه سِر چخوف ...

Laleh گفت...

چخوف که جای خود داره!!!