شنبه ها را گذاشته اند برای املتِ گوجه فرنگی و پنیر جدار و فلفل سیاه و فنجان نره خرِ آبیِ پر از قهوه...
صبح هایش را گذاشته اند برای ورزش و دمبل و عضله ی روی بازویی که در آینه از بین کلی چربی، نفس نفس زنان سر بالا می آورد که : یوهو!
ظهرهایش را گذاشته اند برای ناهارِ معمولِ هر روز: تن ماهی با طعم گوجه فرنگیِ آفتاب خشک و زیتون.
بعد از ظهرهایش را قاعدتا برای چرتِ طولانی و تنبلانه...
مرده شورِ این فاصله ی 15 دقیقه ای تا تخت خوابم را ببرند.
۳/۲۵/۱۳۸۷
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
معلومه که خیلی خوش میگذره...
ارسال یک نظر