کوئتزی خوانی
توی این یکی دو هفته دوتا کتاب از کوئتزی خوندم: Disgrace و Life and Times of Michael K.
هر دو کتاب خیلی ساده نوشته شده ان و هر دو در آفریقای جنوبی اتفاق می افتن.
Disgrace بسیار جذاب و نفس گیر بود. دست مایه اش هم خیلی جاها جامعه پرتنش و آماده ی خشونتِ آفریقای جنوبی بود، حوادثی که زاییده ی یک اجتماعِ عظیم و بی در و پیکره. این وسط فلسفه زندگیِ دیوید (استادِ اخراجی از دانشگاه به خاطرِ یک "رسوایی اخلاقی") و لوسی (دختر دیوید که از توی یک مزرعه دورافتاده زندگی می کنه و تلاش می کنه با وجودی که از محیط هزارجور ضربه می خوره، با همه به صلح برسه) و عکس العمل های متفاوتشون در برابر اون چه بهشون می گذره، خیلی جالبه. Disgrace به فاصله شونزده سال از کتاب اول نوشته شده و به نظر من خطِ داستانی اش روون تر و کل متن صیغل خورده تر از Life and Times of Michael K. بود.
این یکی کتاب شبیه فضاهای بزرگ و هزارتویی و بی منطق کافکا بود. غول های جنگ و بوروکراسی و آدمِ خنگ و منزوی ای مث مایکل که تنها چیزی که می خواست یه تیکه زمین بود که توش دور از آدمای دیگه کدو عمل بیاره... اما مگه می شه از این دو غولِ بزرگ فرار کرد؟ جالبه که توی این کتاب در مورد سیاه یا سفید بودنِ هیچ کدوم از آدما حرفی به میون نمی آد.
خوندنِ ِDisgrace و اکیدا توصیه می کنم... در مورد اون یکی دیگه چندان مطمئن نیستم! اگه خوندینش، لطفا نظرتون رو به من بگین... جالبه که نظر خواننده های مختلف در مورد این کتاب خیلی خیلی متفاوت بود.
۲ نظر:
من پس چرا خوشم نیومد ازش؟ :( نوشته بودم اتفاقا راجع بهش همون موقع.
http://www.royaa.net/weblog/2006/10/disgrace.html
البته خیلی وقت پیش بوده و اونقدر واضح تو ذهنم نیست الان ولی یادمه دقیقا تا همون قضیه تجاوز خوشم اومده بود. و بعدش هم احساسای مرده و رابطهاش با اون زنه که تو کلینیکه کار میکرد جالب بود. ولی همون دختره به اندازه کافی اعصابم رو خورد کرد و چراش خیلی برام بزرگ بود. شاید باید دوباره بخونمش و این بار بیشتر توضیحهایی که روش نوشته شده رو بخونم.
ارسال یک نظر