۱۱/۲۵/۱۳۸۷

قراره در یک دوره فشرده درس ترم پیش رو، که رسما همه انرژی منو خورد، توی یه شهر دیگه شمال آکلند (Whangarei) ارائه بدم. خودِ درس خیلی متنوع و جذابه: یه مجموعه ی تر و تمیز از مدل های ریاضی برای استفاده در مسائل مدیریتی، از مدل های اقتصادی گرفته تا برنامه ریزی خطی و رگرسیون و آزمون فرض و این بساط ها. همه ی تمرین های درس رو هم با Excel انجام می دیم.
خلاصه که بعد از شیش هفت بار حل تمرین بودن و یه بار هم درس دادن، تقریبا می تونم با چشم بسته بگم هر صفحه کتابِ درسی چی نوشته شده... این بار ولی فکر کنم که کلاسم جذاب تر از این حرفا خواهد بود:
کلاسِ این ترم بخشی از برنامه ی "Maori Development" ئه و پونزده تا شاگردِ مائوری داره، همه هم خانوم های بالای چهل سال. اول و آخر هر روز قراره آوازهای مائوری بخونن و اول ترم هم قراره مراسمِ مائوریِ خوش آمد گویی به گروه برام برگزار کنن.

قراره از چندین شنبه و یکشنبه ی نازنینم برای این کلاس مایه بذارم. احساسم نسبت به این کلاس مخلوطی از هیجان و دلهره است. امیدوارم که همه چی خوب پیش بره.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

بابا خیلی مهم شدی... :)

ببینم من هم بیام اونجا به سبک مایوری به من خوش آمد میگن یا نه؟

ناشناس گفت...

salam looloo jooooooooon, koli hame chiz beham rikhte, nemidoonam mimoonam ya barmigardam, behet emaile mabsooti mizanam.

ناشناس گفت...

این به نظر خیلی جذاب می رسه. ذوق کردم. گمونم به زحمتش بیارزه و بعدش در مائوری های نفوذ کرده باشی و رفیق لابه لاشدن پیدا کرده باشی.... خوش بگذره و موفق باشی:)