اگه ما علم رو نجات نديم کي نجات بده؟!
روي همين اصل قانع کننده ديروز رفتيم سمينار خلاقيت در مهندسي در دانشگاه امير کبير. سمينار جالب بود. اما فقط براي اين که يه ديد خيلي خيلي کلي بهت بده و تو رو به اين نتيجه برسونه که مايلي با اين مبحث بيشتر آشنا بشي يا نه...
موقع برگشت توي آسانسور گير کرديم.
توي آسانسور به اين نتيجه رسيدم که دانشجويان اميرکبير از دانشجويان ما کمتر شيش در چهارند...
و بعدش به اين نتيجه رسيدم که حتا اگه با روزبه و پرستو و نغمه يه چهارراه بدو بدو بري تا ازشون جلو بزني بلکه يه وقت شايد زبونم لال يه «ژو مپل لولو» بگي و بشنوي، بازم جسارت ندارن ....
قضيه اون برزيليه رو شنيدين که مي افته دنبال دختره و بعد ازش جلو مي زنه؟!
خب ما تازه کار بوديم و فکر کرديم که اين روش جواب مي ده....
هي.........
۷/۱۰/۱۳۸۱
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر