"عشق رطوبت چندش انگيز پلشتي است
و آسمان سرپناهي كه زير سقفش بنشيني
و بر سرنوشت خويش گريه ساز كني"
يه نفر گفت كه اين شعرو شاملو به روايت از ديدگاه "ديگران" گفته...
نشستيم و چند نفري بلند بلند شاملو خونديم. يه نفر شروع ميكرد به خوندن و بقيه هم باهاش دم ميگرفتن و چند صدايي ادامه ميدادن...
چقدر دلم براي عظمت شاملو تنگ شده بود!
"به تو گفتم گنجشك كوچك من باش
تا در بهار تو من درختي پرشكوفه شوم"
۹/۱۴/۱۳۸۳
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر