تاثير ديرباوريمه... تاثير اين كه خيلي وقتا مفاهيم به عمق وجودم راه نمي‌برن و تاثير اين سد محكمي كه توي ذهنم ساخته‌ام در برابر فكراي مزخرف: اين كه يك مو از سر خانواده‌ام و دوستام كم بشه... اين كه چشم‌اندازهاي ساده و طبيعي زندگيم به خاطر دخالت يه سري احمق بي‌كار به هم بريزه (كسايي كه جنگ مي‌كنن رو به جز احمق بي‌كار چي مي‌شه خطاب كرد؟؟؟!؟)... مرزهاي دنياي كوچيك و انتظارات كوچيكمو نگاه مي‌كنم و حس مي‌كنم كه هيچ‌كس حق نداره بهش تجاوز كنه...
بگذريم.
من مخالف همه‌ي حماقت‌هايي از اين دستم. مخالف جنگم. مخالف اين كه براي آدما تصميم گرفته بشه... مخالف همه‌ي اون چيزايي كه مي‌دونين و مي‌دونيم.
نوشته‌ي حامد رو بخونين
نامه‌ي كوروش رو هم بخونين
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر