۱۰/۲۱/۱۳۸۳

براي اين كه درد ناشي از پايان‌ترم مزخرف رو فراموش كنم رفتم و خودم رو به دست يه سري عمليات بكش و خوشگلم كن سپردم. عمليات كاملا موفقيت‌آميز بود: حالا خاطره‌ي امتحان و استرس كاسه‌ي چه كنم در صورت وقوع اگر‌هاي مختلف رو فراموش كرده‌ام.
قرار نيست يه درس 3 واحدي اون قدر قوي باشه كه آدم رو اذيت كنه.

دارم به اين فكر مي‌كنم كه اگر زبونم لال اين اتفاق در آينده بازم تكرار شد ديگه به چه كلكي آويزون بشم؟؟!!! رياضت در تبت؟ خودكتك‌زني؟ زندان با اعمال شاقه؟ خوردن يك كيلو سيرابي شيردان؟ سلام محبت‌آميز به دكتر ن؟؟؟

هیچ نظری موجود نیست: