اين بار من تو رو به صرف قهوه و كيك دعوت ميكنم.
فاصلهي بين دوتا فنجون قهوه و دوتا برش كيك شكلاتي جاييه كه تو در مورد خودت و زندگيت حرف ميزني و من در مورد خودم و زندگيم.هيچ كدوم فرقي نكردهايم.
فقط يه كم بيست و پنج سالهتر شدهايم شايد.
آخرين بار تو منو به صرف عروسيت دعوت كرده بودي.
يكي دوتا جرعه قهوه كه بگذره ياد فضاهاي متفاوت-از-بقيهي-دخترهاي زندگيم ميافتيم.
به بيظرافت بودنهامون ميخنديم.
به گيتار من و به دف تو.
به عشقهاي سابقمون.
به آشناهاي جديد.
به خودمون.
به بيست و پنج سالگيمون!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر