۱۰/۲۷/۱۳۸۴

يا سطح توقع من از فيلم‌ها عجيب غريب شده يا اين كه واقعا كيفيت فيلم‌هامون نااميد كننده‌اس. رفتيم فيلم حكم، مث همه‌ي فيلم‌هاي ديگه‌ي كيميايي خيلي خيلي مسعود كيميايي‌اي بود! آدم‌ها و ارزش‌هاي دور و لاله‌زاري‌اي كه حوصله‌ي شنيدن و ديدنش رو نداريم و كيميايي هم از ترس همين بي‌حوصلگي ما دوباره ازشون فيلم مي‌سازه!!!
فيلم يك بوس كوچولو و تلاش براي كشيدن خط بين خوب و بد. آدمايي كه خوبن، آدمايي كه بدن، آدمايي كه بدن و رفته‌ان خارج از مملكت و شعار مي‌دن و همه جوره درهمه جاي زندگيشون گند زده‌ان و آدمايي كه خوبن و هيچ وقت هيچ مشكلي با هيچي نداشته‌ان مگر بي‌پولي كه اون هم فضيلت مهم دوران ماست. (چقدر تبليغات و تعليمات به خورد ما رفته و خبر نداريم!) و بعد شعار و شعار و شعار....
فيلم خيلي دور خيلي نزديك و اين بويي كه از دقيقه‌هاي اول فيلم به مشامت مي‌رسيد: آدم پولدار و مادي و غافلي كه قراره تا آخر فيلم پوزه‌اش به خاك بخوره...

من واقعا ديگه حوصله سينما ندارم. از تربيت شدن و شعار شنيدن حوصله‌ام سر مي‌ره... پيچيدگي و تازگي كجاست؟

هیچ نظری موجود نیست: