۱۱/۰۹/۱۳۸۴

وقتی پروازم کنسل شد کلی از این خوشحال شدم که دو روز دیگه هم مشهد می مونم و می رم مهمونی هایی که توش قراره غیر از شلوار جین بپوشم و با کفش پاشنه بلند راه برم و لبخندهای ملیح بزنم...
*********
کمدی های کیهانی کالوینو رو خوندم و لذت بردم. چقدر فضاهای سورئال برام طبیعی و عادی ان!
دایناسور نجات یافته و "جدیدی" شده بعد از دیدن پسر دورگه اش که نمی دونه اصلیتش چیه با خیال راحت به اولین ایستگاه قطار می ره و در شلوغی شهر خودشو گم می کنه،این جاست که من خالق ادبیات و طنز رو ستایش می کنم.
*********
مونده ام که مرشد و مارگاریتایی که در بچگی خونده ام و هیچی ازش حالیم نشد رو دوباره بخونم یا این که برم سراغ یه کتابی که جای دیگه ای گیرم نمی آد مثلا روزگار سپری شده مردم سالخورده یا مثلا اودیسه...

هیچ نظری موجود نیست: