۱/۱۴/۱۳۸۵

صبح روز 14 فروردين، يعني دقيقا صبحي كه حس مي‌كني زئوس داره بهت دهن كجي مي‌كنه و فحشاي بدبد مي‌ده، وقتي كه توي سر هاپوهاي مهربان كوچه‌ها هم بزني نمي‌آن سر كار، بهترين اتفاق روزگار اينه بري شركت و يه نيگا بندازي روي ميزت و ببيني كه احمد نيك مهر (عجالتا صداش نمي‌كنم احمد نيكبيري!!) برات يه سررسيد فرستاده با كارت و تشكيلات.
من اين‌جا رسما از اين دوست مهربان كه اين دقايق سخت رو بر من گوارا نمودكمالات تشكر را دارم!!!

هیچ نظری موجود نیست: