اندر ستايش پست مدرنيسم!!!
چيزي هست در رمانهاي پست مدرن كه به شدت منو مجذوب خودش ميكنه، با وجودي كه تعبير و تفسيرش رو نميفهمم.
وقتي توي در قند هندوانه راوي داستان توضيح ميداد كه هر روز هفته خورشيد يه رنگيه و پنجشنبهها سياه و بيصدا حس كردم كه اوج زيبايي پست مدرنيسم و طنز اينه!!!
Colors of the days and the watermelons go like this- Monday: red watermelons. Tuesday: golden watermelons. Wednesday: gray watermelons. Thursday: black, soundless watermelons. Friday: white watermelons. Saturday: blue watermelons. Sunday: brown watermelons. Today would be a day of gray watermelons. I like best tomorrow: the black, soundless watermelon days. When you cut them they make no noise, and taste very sweet."*
چيزهايي كه با قند هندوانهي سياه و بيصدا ساخته ميشن صدا ندارن... روزهاي خورشيد سياه و بيصدا هم همين طور و بعدها در طول داستان هر از گاهي در مورد يكي از اشيايي كه با قند هندوانهي سياه و بيصدا ساخته شده حرف ميزنه و توضيح ميده كه اون شي هيچ صدايي ايجاد نميكنه ...
به نظرم دليلي هم نداره كه دنبال تعبير بگردم براش. همين تصوير خلاقانه و تازه يعني كاري كه فقط و فقط از ادبيات برمياد. چيزي كه گاهي با ولع مينوشم.
حيف كه كتابو خونه جا گذاشتم. يه تيكههايي هست كه راوي داره تعريف ميكنه كه اسمش چيه. توضيح ميده كه از اون آدماييه كه اسم ثابتي ندارن. بعد تلاش ميكنه كه چندين موقعيت مختلف رو تعريف كنه كه اون موقعيت يعني اسمش. مثلا :
"اگر به اتفاقي كه سالها قبل افتاد فكر ميكني، اين كه كسي از تو سؤالي كرد كه جوابش را نميدانستي، همان اسم من است.
شايد باران تندي ميباريد.
همان اسم من است.
شايد بازياي بود كه وقتي بچه بودي ميكردي، يا چيزي كه وقتي پا به سن گذاشته بودي و پاي پنجره روي صندلي لم داده بودي به ذهنت رسيد.
همان اسم من است.
يا جايي رفتي كه پر از گل بود.
همان اسم من است." ادامه...
خوندن اين كتاب رو توصيه ميكنم.
سارا جونم مرسي كه از اين كتاب تعريف كردي كه من رفتم بخونمش كه خوشحال شدم!!!
* كش رفته شده از آمازون دات كام!
۲/۱۲/۱۳۸۵
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر