۳/۲۰/۱۳۸۵

با پرستو در مورد تاييد طلبي حرف مي‌زنيم.(حرف زدن با پري همانا و كلي مفهوم جديد به كله‌ات پرتاب شدن همان) تائيد طلبي مكانيزميه كه باعث مي‌شه افسار رفتار و احساس تو دست ديگران باشه و ريشه در كودك آداپته داره...

تاييد طلبي توي من خيلي خيلي ريشه‌داره. از نقش wise-guy بازي كردن‌هام سركلاس فرانسه و خود-را-هلاك-كردن-براي-دريافت- توجه-استاد بگير تا دمغ-شدگي‌هام-به-خاطر-قيافه-گرفتن‌هاي-آقاي-رييس...
تازگي‌ها در حال معاشرت با جماعت جديدي‌ام كه فوق العاده باهاشون حال مي‌كنم و كلي بهم انرژي مي‌دن. اين باعث شده كه گروه‌هاي ديگه‌اي كه براي دوستي باهاشون تلاش مي‌كردم رو به امان خدا رها كنم.
چيزي كه نمي‌تونم درست ارزيابي‌اش كنم اينه كه آيا حال كردن منم ريشه در تاييد طلبي داره يا نه. آيا حال كردن من نتيجه‌ي پذيرفته شدن و دوست داشته شدنه يا در كنارشه. اميدوارم كه اين دوتا عامل در كنار هم ديگه عمل كنن. اون وقت مي‌شه اميدوار بود كه احساساتم بر مبناي تاييد طلبي شكل نگرفته‌ان.
گرچه آقاي بابايي به ما گفته بود كه در مسايل روان‌شناسي هيچ وقت نتيجه‌ي برعكس نگيريم، اما دارم به اين فكر مي‌كنم كه اگه اين رفقاي تازه-يافته‌ي من منو تحويل نمي‌گرفتن و دوست نمي‌داشتن من به طرز فاجعه‌باري افسرده و دلسرد مي‌شدم. در نتيجه من فقط با آدمايي حال مي‌كنم كه منو تائيد كنن....



سوال حاشيه‌اي: آيا اين قدر انگولك كردن احساسات كار درستيه اونم وقتي در اوج سرخوشي و شادماني هستي؟
جواب حاشيه‌اي: بعله درسته به شرط اين كه روي سرخوشي و شادمانيت خش نندازه.
مچ‌گيري حاشيه‌اي: اگه قراره دانش و ابزار جديد روي باورها و احساسات قديمي خش نندازه مفت نمي‌ارزه كه.
اعتراض حاشيه‌اي: حالا چرا دانش و TA رو عدل، موقعي كه احساس رضايت زياد از زندگي دارم، بايد به كار ببندم؟
مچ‌گيري حاشيه‌اي شماره 2: لولوي پشت شيشه‌ها، آيا چيزي در من وجود داره كه براي كشف نشدنش در خودم دارم اين همه با زور و قوت از خودشناسي سرباز مي‌زنم؟... آيا اين يك مكانيزم دفاعي ناخودآگاهِ انكار براي رو نشدن نابهنجاري‌هاي درونه؟
واقعيت حاشيه‌اي: از وقتي كه رفته‌ام كلاس به‌جز چيزهاي سطحي و قابل اغماض هيچ مشكلي رو در خودم نديده‌ام. اين يعني voila! نارسيزم!

هیچ نظری موجود نیست: