۷/۰۵/۱۳۸۵

اندر ستايشِ غزلِ خداحافظي

اون قدر كه رييسِ عزيز با اشتياق غزلِ ما رو نيوشيد كه فكر كنم الان داره يواشكي تو اتاقش نفس راحت مي‌كشه كه: آخيش اينم قراره شرشو كم...

شنبه كه بياد مي‌شه سه سال!!! باورم نمي‌شه! سه ساله كه من هر روز دارم مي‌آم اين‌جا!!!
عمر گران رو تبديل كرديم به حقوق آخرِ ماه رفت پي كارش...

هیچ نظری موجود نیست: