۷/۱۹/۱۳۸۵

برای بروبچ نوشته بودم که حاضرم که بیست هزار تومن به بقال سرکوچه بدم که باهام چار کلمه حرف بزنه. الان که فکرشو می کنم می بینم می تونم هی به گارسون های رستوران بگم که برام چای بیارن و حداقل یه بفرمایید و یه خواهش می کنم بشنوم... خرجش یه چایه که می ره پای شرکت!
********
کامپیوتر هتل رو زدم داغون کردم. مودمش سردماغ نبود و منم uninstallاش کردم که دوباره پشت بندش install اش کنم اما نشد که نشد. خلاصه سوت زنان و خونسردانه رفتم توی اتاقم و به روی مبارکم نیاوردم که چی کار کردم. شما هم لطفا تا فردا صبح به کسی چیزی نگین.
********

هیچ نظری موجود نیست: