آبی آسمانی
سرپرست خط مایعات داره برام توضیح می ده که این چرندیات مختلف چه جوری می ریزن توی این مخزن بزرگه که پره از نرم کننده آبی.من خم شده ام روی مخزن و چیزی از حرفای طرف نمی شنوم... به این فکر می کنم که چقدر دوست دارم شیرجه بزنم توی اون مخزن خیال انگیز و خوش بو!!!
مدت هاست که از خط تولید اومدیم بیرون. سرپرست وظیفه شناس داره برام توضیح می ده که فرایند تحویل کالا به انبار چه جوریه.من اما دارم حساب می کنم که می شه توی اون مخزن شنا کرد یا نه؟ وزن مخصوصش چقدره؟ سعی می کنم یادم بیاد که وقت توی آب نرم کننده می ریزیم، نرم کننده می ره پایین یا میاد بالا...
۷/۱۸/۱۳۸۵
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)


هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر