1- این پست خوشگل صبا رو بخونین!
2- به سبک پاکستانی ها شیر داغ ریختم توی قوری و توش یه دونه نبات، یه دونه هل، یه قاشق چای و یه ذره دارچین ریختم. گذاشتم یه چیزی حدود یه ربع دم کشید... محشر شد!
3- انگار نه انگار که کلی وقته سارا و سیامک رو ندیده بودیم. همه چی همون جوری بود که هزار ساله بوده،این خاصیت آدماییه که باهاشون بزرگ شدی. و بعد جمع راحت و قدیمی مون و مامان بابای سارا که نشسته ان و به مزخرفات ما گوش می دن...
4- کریستین از 9 دسامبر تا 2 ژانویه داره می ره فرانسه. زیر فرم مرخصی اش رو امضا کردم که عهده دار کلیه وظایف و مسوولیت ها و غیره می باشم. هیچ وقت در زندگیم به این روشنی احساسِ دارم-سند-بدبختیمو-امضا-می کنم رو نداشتم!!
5- خوره South Park گرفته ام. روزی رو بدون دیدن دو سه تا اپیزودش نمی تونم سر کنم. هنوز سری قبل تموم نشده بدو بدو می رم پیش عمو دی-وی-دی ام که بعدی رو برام بزنه.
6- درِ ادبیات مدت هاست که تخته اس.
۹/۱۳/۱۳۸۵
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر