قطعه ای در خود-لقمان-حکیم-بینی!!!
خانوم ز. فضول بودنش رو پنهان نمی کنه. استراق سمعش رو هم همین طور. بعد از این که تلفنت تموم شد در مورد مکالمه ات باهات حرف می زنه. روزایی که داری مث گاو غذا می خوری دوست داره و روزایی که توهم رژیم داری بهت محل نمی ده. ازت لغت می پرسه و از این که چیزی رو بلدی (حتا اگه لغت تابلو و ساده ای مث زمهریریا foe باشه) اظهار تعجب می کنه... علاقه داره که توی هر چیزی ازش گاگول تر باشی. و اين علاقه رو تر و تمیز می ذاره توی سینی و تحویلت می ده (گاهی هم شالاپی می زنه توی ملاجت!)
بودن با خانوم ز. انرژی بر و چرنده اما باعث می شه که من با نگرانی تمام تجزیه تحلیلش کنم و بترسم از این که یه روزی یه کسی اون جوری که من می بینمش، ببیندم!!!
چرا آدمایی که تحلیلشون ساده و رویه، این قدر غیرجذاب می شن؟ دوست داشتم یه کم پیچیده تر می بود.
۱۰/۱۳/۱۳۸۵
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر