خوبیش این بود که اون استادایی که می فهمیدن جریان چیه نیومده بودن و اونایی که در جریان نبودن هم مودب بودن و هیچ سوالی نکردن. وقتی به این فکر می کنم که الکی سه ساعت رفتم شلوار مخصوص دفاع از پروپوزال خریدم و کوتاهش کردم (این یعنی این که دیگه نمی تونم برم پسش بدم) و آخرش هم به این نتیجه رسیدم که همون شلوار قدیمی ام رو بپوشم، چندان احساس خوبی بهم دست نمی ده. هیجان زدگی بقیه بیشتر از احساس آسودگی خودمه که: "خب اینم از این"!
تنها کاری که می شه کرد اینه که منتظر عید شد. چیزهایی مث عید و شب یلدا در نیم کره جنوبی یه مقدار خنده دار می شن... الان وقت بلوز آستین بلند پوشیدنه و لم دادن جلوی نورِ کشدار و نارنجی بعد از ظهر. بوی ماه مهر و از این بند بساط ها!
به مناسبت دفاع غیورانه ام، رفتم دوباره فیلم Juno رو دیدم. بار دوم حتا از بار اول هم قشنگ تر بود!
۵ نظر:
Congrats :) Start thinking about your final defence clothes from now!
تقریبا یه همچین کاری کردم !!بلند شدم گفتم " هه هه هه ! حتما معمولا هم اسمشون شرمین هست ! "
بازم خوبه پاس شد. وگرنه باید یک سری لباس دیگه برای دفاع مجدد می گرفتی :)
سلام، تبریک خوش به حالت که دفاع کردی من تازه باید از ترم بعد مشغول نوشتن پروپوزال بشم، امیدوارم به خیر بگذره. به هر حال تبریک، یه نفس راحت بکش و به پیشواز بهار پاییزی نیم کره جنوبی برو.
congratulations!!!!!!! :)
ارسال یک نظر