۱۲/۲۲/۱۳۸۶

خوبیش این بود که اون استادایی که می فهمیدن جریان چیه نیومده بودن و اونایی که در جریان نبودن هم مودب بودن و هیچ سوالی نکردن. وقتی به این فکر می کنم که الکی سه ساعت رفتم شلوار مخصوص دفاع از پروپوزال خریدم و کوتاهش کردم (این یعنی این که دیگه نمی تونم برم پسش بدم) و آخرش هم به این نتیجه رسیدم که همون شلوار قدیمی ام رو بپوشم، چندان احساس خوبی بهم دست نمی ده. هیجان زدگی بقیه بیشتر از احساس آسودگی خودمه که: "خب اینم از این"!

تنها کاری که می شه کرد اینه که منتظر عید شد. چیزهایی مث عید و شب یلدا در نیم کره جنوبی یه مقدار خنده دار می شن... الان وقت بلوز آستین بلند پوشیدنه و لم دادن جلوی نورِ کشدار و نارنجی بعد از ظهر. بوی ماه مهر و از این بند بساط ها!

به مناسبت دفاع غیورانه ام، رفتم دوباره فیلم Juno رو دیدم. بار دوم حتا از بار اول هم قشنگ تر بود!



۵ نظر:

ناشناس گفت...

Congrats :) Start thinking about your final defence clothes from now!

ناشناس گفت...

تقریبا یه همچین کاری کردم !!بلند شدم گفتم " هه هه هه ! حتما معمولا هم اسمشون شرمین هست ! "

navid گفت...

بازم خوبه پاس شد. وگرنه باید یک سری لباس دیگه برای دفاع مجدد می گرفتی :)

امید گفت...

سلام، تبریک خوش به حالت که دفاع کردی من تازه باید از ترم بعد مشغول نوشتن پروپوزال بشم، امیدوارم به خیر بگذره. به هر حال تبریک، یه نفس راحت بکش و به پیشواز بهار پاییزی نیم کره جنوبی برو.

The Spring Breeze گفت...

congratulations!!!!!!! :)