Introduction to Quantitative Analysis
انسون به صورتِ ناشناس، پیچیده شده در کلاه کپ و هودی و پنهان شده پشت لپ تاپش، نشست سرِکلاسم که ببینه حرف حسابِ این شاگردای غرغروی سرِکلاسم چیه. بعد از کلاس بهم گفت که خیلی خوب درس داده ام و اونا سطح سوالاشون نشون می ده که خیلی بیغ ان. بهم توصیه کرد که بی خیال غرغروهای ردیفِ اول بشم و تلاش کنم که برای اکثریتِ زرنگِ +A گرفته ی کلاس، تجربه ی دلپذیری به جا بذارم.
نظر انسون خیلی مهم بود. هم این که به صورت رسمی به رییس دپارتمان گفت و هم این که من مطمئن شدم که توهم ندارم و کلاسم واقعا کلاسِ خوبیه. هنوز که هنوزه اما موقعِ آماده کردنِ اسلایدهام، شبحِ یکی از اون غرغروهای عوضی ظاهر می شه و توی حرفم می پره که:
Laleh, what's the point of all this؟ و شبحِ من اول بهش می گه که: Just bear with me, we'll see that in the next slide. و وقتی که اون شروع می کنه بلند بلند با شبحِ بغل دستی اش حرف زدن، من بهش نعره می زنم که: I have to ask you to leave the class ... یه چیزی در ردیفِ "از کلیسای من برو بیرون"...
با این همه، هر چند هزار باری که از کلاسم بیرونش می کنم، باز هم دفعه بعد موقع آماده کردنِ اسلایدهام رشته ی فکرهام رو پاره می کنه که: Is this what we'll be asked in the exam... if not, why are we even studying this؟
و هر دفعه واکنشِ من عصبی تر و نامتناسب تر می شه تا جایی که دیروز بعد از ظهر، شبحِ حراستِ دانشگاه منو به جرمِ ضرب و شتم و خشونتِ فیزیکی دستگیر کرد...
۸/۱۷/۱۳۸۷
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱۱ نظر:
Loolu, what's the point of this post? ;)
وااااای قیافت وقتی میگی " از کلیسای من برو بیرون" واقعا دیدنیه
kash mishod man jaye oun ghor ghoroe sar e klasset bechinam!
hey
delam rabin hood khast ...
interesting.. Try to find a trick to decrease the over-confidence in that guy
khbar bede age een pesare akhlaghe gandesho avaz nakard shabahe man biaado halesho jaa biaare !
شبح كمكي لازم داشتي خبر بده!
عاشق كلاستم...هرچند فقط هزارسال پيش يكبار سركلاست بودم.
سلام،
يادش به خير، دكتر خالصي زاده هم خيلي به "انسون" علاقه داشت!
منم همين
سیر خیالت و تنش ناشی از اون آدم رو چه خوب بیان کرده بودی. من هی فکر می کردم در عالم واقع داره اتفاق می افته. بعد می دیدم نه بازم شبحه!:)
hehe.. aali bood laleh!
ارسال یک نظر