رد تابستان روی تنم افتاده است
رد آفتاب و ماسه ها و ماهی ها و تاکستان ها و ستاره ها
صورت فلکی شکارچی این جا سر و ته است
رد حسرتِ ستاره شناس شدن روی صورتم
رد کتاب هایی که نخواندم
رد آفتاب و ماسه ها و ماهی ها و تاکستان ها و ستاره ها
صورت فلکی شکارچی این جا سر و ته است
رد حسرتِ ستاره شناس شدن روی صورتم
رد کتاب هایی که نخواندم
۵ نظر:
radde ketab-hayee keh nakhandam
akhhhhhh, edameh nadeh keh kharash bardashtam!
دلم برات تنگ شد بچه جون. دوس داشتم بیام پیشت. با هم بریم رو ماسه های گرم دراز بکشیم، حرف بزنیم و ثقل زندگی دود شه.
Wow
بابا تو كه ما رو كشتي. ما هم دلمون تنگ شده و
آن قَدَر رد بر ما ديده ميشود كه پنداري گورخر شدهايم.
تیتر رو که دیدم گفتم کار کار لولوی نیمکره جنوبی نشین وگرنه تو این وانفسای سرما و فلاکت منهای ده دوازده درجه زیر صفر نیمکره شمالی به سمت قطب شمال رد پای تابستون کجا بود!
ما رو صورتمون رد مد نداریم ... ولی استخونامون داره از سرمای اینجا یخ میزنه !
لی لی یخ زده !
ارسال یک نظر