1- یک نوشته ی خیلی دلچسب:
دوست دارم از تمام آن لحظههای واقعیمان، توی خانههای دانشجویی، از تمام آن عشقبازیهای اولینباره و تنزدگیها و دلسپاریهامان، از تمام آن نصفه نیمه دخترانگی-زنانگیهامان، از تمام آن سیگارهای چسدود شده، از عرقخوریها و شلمبازیهامان، از تمام کلاسهای نرفتهی دانشگاه، از تمام شبهای امتحان و روزهای دل ای دلکنانمان، از تمام آن راستراستکی آغازهامان، از همهی امیدها و ناامیدهای خام سیاسیمان، از آن آدمهای آویزان و گریزان و تشنه و نشئه و امیدوار و واخورده و پرخواهش و پر صدا و بیپشتوانه و جنگزده و انقلابزده و ترور دیده و شهید به خاک کرده و ترسان و عصبی و بس واقعی، بس واقعی، پیش از یائسه شدن بنویسیم و کسی سانسور نکند، کسی انکار نکند، کسی متهم نکند. دوست دارم سهم خاطراتمان نشود یواشکیهای به دل تهنشین مانده و ما بشویم همین آدمهای خوشچهرهی میانسال.
و من پرتاب می شم به همه فضاهای مشابهِ خودم... همه روزها و شب های خوابگاه طرشت دو و فضاهای دانشجویی خودم و رفقام. همه ی اولین های واقعی و طبیعی ای که با زور و زحمت و هزینه تلاش می کردیم که تجربه کنیم توی اون فضای مصنوعی...
2- "فضاهای مصنوعی" منو توی فکر می بره... می شه به کل یک مملکت گفت مصنوعی... مصنوعی در برابرِ طبیعی...
3- تورتیا پارتی رو هم خیلی دوست داشتم. سقط جنین، به نظر تصمیم منطقی و عاقلانه ایه. حتا تنها با این استدلالِ خشک و خالی که: به دنیا آوردنِ بچه ای که برای بزرگ کردنش وقت و امکانات و عقل و پول و سواد و آمادگیِ کافی نداری، جنایته... به همین سادگی.
4- مرسی از آق بهمن که این نوشته ها رو توی ریدر گذاشت.
۱۲/۰۵/۱۳۸۷
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۳ نظر:
سلام
خيلي از نوشتهات لذت بردم و همچنين از آن بخشي كه بهش لينك داده بودي.
احتمالاً منظورت طرشت 2 بوده، نه؟
طرشت 3 مال پسران است. :)
خوب و سلامت و متبرك باشي. (از بابت تولدت ميگم.)
مرسی روزبه جونم! تصحیحش کردم... این نشون دهنده ی ناخودآگاهِ داغانِ منه آیا؟!؟
vay vay vay, koli doost dashtam in neveshtato, mooch mooch
ارسال یک نظر