۱۱/۱۴/۱۳۸۸

Be Italian

خانوم های گروه کتاب همه انگلیسی ان و من لهجه هاشون رو خیلی دوست دارم (در واقع کمتر لهجه ای پیدا می شه که من دوست نداشته باشم... فکر کنم کلا تصورِ تاثیرِ مکان ها بر گویش منو هیجان زده می کنه...). فیلم Nine رو با هم نگاه می کنیم و همون جا بیرون سالن حلقه می زنیم و بحث می کنیم در موردش. اغلب دوستش نداشته ان. من یه تیکه هاییش رو دوست داشتم: writer's block آقای کارگردان/نویسنده (چی باید ترجمه اش کرد؟ بن بست نویسندگی؟ سد نوشتار؟ مانع نویسنده ها؟) که منو یاد درخت گلابی می ندازه، و به وجد اومدنِ کودکِ درونِ کارگردان موقعِ شکل گرفتنِ صحنه های فیلم...

یه نفرمون برای همیشه از همه خداحافظی می کنه: ویزای work and holiday اش تموم شده و باید برگرده انگلیس. شوخیِ تکراریِ "یک شوهر کیوی پیدا کن" رو باز دوباره تکرار می کنیم و اونم خیلی جدی جواب می ده که از هر کسی که می بینه می پرسه که می خوان باهاش ازدواج کنن یا نه... ظاهرا موفق نشده که حالا داره برمی گرده.

تمامِ راه برگشت آهنگِ Be Italian توی سرم چرخ می خوره اما از بقیه ی فیلم چیزی توی ذهنم نمونده... این یعنی فیلم اش اون قدر درخشان نبوده. از ده بهش هفت دادم.



هیچ نظری موجود نیست: