شيارهاي جامعهي مردسالار بر دست و دلهايمان
زنگ ميزنم به آقاي مهندس فلاني مستقر در سايت و بهش دستور ميدم كه يه كاميون تقريبا آماده رو به انبار محصول تحويل بده. هنوز دو دقيقه نميشه كه آقاي مهندس فلاني زنگ ميزنه به آقاي مهندسي كه بغل دست من نشسته و ازش ميپرسه كه اين كارو بكنه يا نه...
حتا دو رده اختلاف سازماني هم به اين آدم حالي نميكنه كه به حرف من گوش بده...
عصباني و دلزدهام
۴/۰۹/۱۳۸۴
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)


هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر