۱۱/۱۳/۱۳۸۵

بعد از اين كه با زور و زحمت خودمو راضي كردم كه اول به سمت راست نگاه كنم ماشين هاي احتمالي اي كه از سمت چپ دارن بهم هجوم ميارن رو پس گردنم احساس مي كردم!!! وقتي از خيابون رد مي شم دست چپم ناخودآگاه مياد بالا كه جلوي اين ماشين هاي احتمالي رو بگيره (قاعدتا اين ماشينا قراره از ايران بيان!) مسخره تر از اون وقتيه كه به راننده نيگا مي كنم كه مطمئن شم داره منو مي بينه و قرار نيست زيرم كنه... اون وقته كه دقايقي هنگ مي كنم كه : چرا اين ماشينا راننده ندارن؟!؟!؟

هیچ نظری موجود نیست: