۲/۰۹/۱۳۸۹

در راستای آب در خوابگاه مورچگان و تعمیم های لرزان

چند تا از دوستام هستن که تجربه های مزخرفی از زندگی با دوست پسر/شوهرهای ایرانی شون داشته ان*. یکی از موضوعاتی که مدام و بدون تغییر به گفت و گوهای ما پرتاب می شه بد بودن مردهای ایرانی و هزار جور برچسب دیگه است. من از تلاش برای اشتباه بودن این استدلال دست برداشته ام. دلیل اش هم اینه که کسایی که در مورد این قضیه حرف می زنن با یه عالمه احساساتِ سرخورده و ترمیم نیافته بحث می کنن و بغض های شخصی شون رو وارد نتیجه گیری های کلی می کنن... این چیزی نیست که بشه با استدلال عوضش کرد.


هر از گاهی بسنده می کنم به گفتن این که مردهای ایرانی ای که رفیق و دوست من بوده ان و هستن با این تعاریف و برچسب ها نمی خونن، لطفا نگین همه ی مردها. جماعت هم لطف می کنن و می گن خب بعله استثنا وجود داره ولی خیلی کم... و من از هرگونه بحث منطقی ای ناامید می شم...



* اصولا که در شهر زیبا و سرسبز ما تا دلت بخواد رابطه ی داغون خانواده های ایرانی ریخته.

۲ نظر:

فرمون گفت...

با پیش فرض اینکه من هم جزو آن گروه از آقایان باشم که شما ازشان دفاع کردید و از لطف نظرتون تشکر فراوان میکنم.

فرمون

نازنین گفت...

بیخود، کی گفته؟ مردهای ایرانی خیلی هم خوبن .تازشم مردهای ایرانی ای که رفیق و دوست من بوده ان و هستن خیلی هم خوبن، استثنا هم خوب پیدا میشه که بد باشن دیگه. بهشون بگو یک بار دیگه پشت سر شوهر من حرف زدن نزدن ها