۲/۱۲/۱۳۸۹

مراسم ازدواج لینکلن


- پنی، زن لینکن، بازو در بازوی مامان و باباش اومد بالای سکو. انگار که از خانواده ای به خانواده ی جدیدی می رفت نه این که از سایه حمایت مردی به مرد دیگه...

- قبل از این که خانومِ عاقد (!) مراسم رو اجرا کنه، پنی و لینکلن عهدهاشون رو یک جمله در میون با هم خوندن: عهد بستن که به رشد هم دیگه کمک کنن، گفتن که می دونن با هم تفاوت دارن و عهد بستن که به این تفاوت احترام بذارن و مانع خواسته های هم دیگه نشن، عهد بستن که مواظب جسم و روح هم دیگه باشن و کلی عهد های دیگه.

- شنبه هوا بارونی بود و مراسم رو در فضای سرپوشیده اجرا کردن اما در اصل قرار بود روی یک سکو کنار جنگل با پس زمینه ی دریای تاسمانی ازدواج کنن. خانوم عاقد هم متنش رو متناسب اون محل نوشته بود. در مورد سفر حرف زد و این که دریا، برای نیوزیلندی هایی که با آب احاطه شده ان، سمبل رفتن ها و رسیدن هاست. با وجودی که مراسم رو توی اون فضای زیبا اجرا نکرده بودن، اشک همه ملت در اومد.

- لینکن به رسم خانواده ی مادری اش که ایرلندی ان، دامن پوشیده بود و بعد از مراسم ازدواج هم مادرش یک متن زیبای دعای خیرِ سنتی ایرلندی براشون خوند.

۳ نظر:

یگانه گفت...

چه تصویر شیرینی بود این:-) مرسی که در کلام آوردیش!

ناشناس گفت...

fek konam ScotlandiAn ke dAman mipoushan

Laleh گفت...

نه ناشناس عزیز، این رفیق ما ایرلندیه. اونا هم دامن می پوشن.
ارادتمند
لوله